Monday, December 10, 2012

پارادوکسیکال

اول
صبحانه کره مربا، سرشیرعسل و چایی گرم روی میزی چهارخونه قشنگی در آشپزخونه چیده شده. باریکه ای از نور بصورت مورب به داخل کشیده شده و حیاط بیرون هم از پشت شیشه رنگی های پنجره،زنده ست.
نهار، قبل از ساعت یک بعد ازظهر، بر میز گرد کوچیک وسط آشپزخونه با کباب کوبیده، چنجه، نوشابه شیشه ای و دوغ و کلی سبزی شسته شده تازه با یه موزیک شاد آماده خوردنه.
شب زمستونی، سفره وسط هال پهن شده و بوی خوب کله پاچه از آشپزخونه میاد. مشغول ریز کردن نون توی کاسه ای و در فکر بناگوش. خبر خوب چایی بعد از همچین شام چرب و چیلی ایه!
دوم
کورمال کورمال به سمت آشپزخونه حرکت میکنه،
در یخچال رو به سختی باز میکنه،
نور کل بدنش رو روشن میکنه و آب سرد رو از شیشه میخوره، لذت بخشه!
طول روز رو در رویای موارد فوق خواب بود...

* آهنگ پس زمینه: آلبوم نازی ناز کن، ابی

No comments:

Post a Comment