Tuesday, November 1, 2011

هرگونه شروع مجدد خوبه، استقبال خودم رو هم درپی خواهد داشت

هم زن هم نوعی همزنه هم نوعی هم، زنه و هم زنه!
بله دیگه شروع ها همیشه با نوعی بوی نویی آغاز میشه که خیلی دوست داشتنی و بیاد موندنیه. همش پره از حس کنجکاوی و پیدا کردن های جدید که آدمو به جلو میکشه اما اینجا ازین خبرا نیست احتمالا...
اینجا نوعی مخرجه! چطور بگم، بیشتر احساس میکنم نیاز به تخلیه ذهنی دارم تا اینکه بخوام چیزی بسازم، البته این تخلیه های نوشتاری هم خودشون نوعی بوجود آوردنه که درجای خودش خوبه ولی بیشتر دلم میخواد به شکل استفراغات ذهنیم بهش نگاه کنم.
دقیقا! آدم که نمیشینه استفراغ خودشو نگاه نمیکنه، بلکه دیگرانند که کنجکاوانه از واکاوی های گوارشی و ... مردم دور و برشون حرف میسازند و نگاه برداشت میکنند و اینها...
دید من نسبت به قسمت مخاطب یه دید مزخرف و درجاهایی واقعا تـ‏خ ـمیه! که امیدوار هم نیستم بهتر بشه چون خودم هم نه حوصله و نه قصد تغییرشو دارم!
خلاصه اینکه امیدوارم ... و این تنها راهمه برای ادامه


* آهنگ پس زمینه: آلبوم آهو، شاهرخ

No comments:

Post a Comment