Sunday, March 11, 2012

سگی که من هستم!

البته که میدونم گونه انسان بوسیله حرف زدنه که ارتباط برقرار میکنه، اما تفاوت من با دیگران شاید در همین باشه که من عادت دارم از انواع دیگه هم استفاده کنم! البته تنها منحصر بمن هم نیست ولی خب اینطور که مثلا من برای گفتن "حالم خوب نیست" حرف نمیزنم و سکوت میکنم. یا برای اینکه بگم "دوستت دارم" خیلی آروم میشم و حسی از آرامش در من قرار میگیره. حالا، حالا من انتظارم اینه که تو بعنوان نزدیکترین و عزیزترین و چندین "ترین" دیگه برای من حداقل با این نوع عجیب گویشی آشناتر هم شده باشی! اینکه من در ارتباط برقرار کردن مشکلات حادی دارم و همیشه در پرده ای از سوءتفاهم بسر می برم و مسائل ریز رو خیلی خوب بزرگ میکنم، خب... آره درسته ولی با کمی انتظار مازاد به خودم حق میدم که کمی بخوام که درکم کنی. اصلا بزرگترین مشکلی که منو احاطه کرده اینه که "فکر" میکنم کسی درکم نمیکنه و این فکر اونقد سنگینه و بزرگ که حتی خلافش رو هم نمیتونم ثابت کنم!
من قبل هر مشکلی یا سوءتفاهمی در وهله اول با خودم درگیرم و اینو خودم میگم. آره، دیگه اینجوریه دیگه متاسفانه...
من هیچوقت فراموش نمیکنم تمام خوبی هایی که بهم شده و تمام خوبی هایی که کردم رو!
من هرگز خاطرات خوبم رو که با هرکسی داشتم فراموش نمیکنم، چه برسه به آدمهایی که برام خاص اند!
هیچوقت هم فراموش نمیکنم اگه اون نبود من در اون لحظه چطور تحمل میکردم یا که چه خوب شد که من بودم در اون لحظات سخت برای اون...
خلاصه اینکه باز هم سوءتفاهمی دیگر پیش آمد و من حتی از اظهار تاسف هم می ترسم! خجالت نه، می ترسم، می ترسم که باز بگم و باز پیش بیاد. اصلا آدم مطمئنی نیستم این روزا، خیلی درگیرم. اصلا عجیب شده برام! من؟ نامطمئن؟
سخته...

* آهنگ پس زمینه: آلبوم هیچ هیچ هیچ، شاهین نجفی

No comments:

Post a Comment