Saturday, March 24, 2012

زندگی همیشه سه نقطه ای...

زندگی خیلی پیچیده س. خیلی پیچیده تر از اونی که حتی فکرشم می کردم! هی منو متعجب میکنه، اینجوری می بینم که زندگی من چرخ دنده ای هست، زندگی تو چرخ دنده ای و تمام زندگی ها همینطور چرخ دنده هایی هستند. از خواص چرخ دنده هم میشه به نیاز به اتصال و گردش اشاره کرد. این که هممون بهم مرتبطیم، بهم درنهایت پیوند خورده ایم و بالاخره یک کاری باهم داریم. پیچیدگیشم بخاطر اینکه یه 7میلیاردی چرخ دنده داریم که تازه هر لحظه کم و زیاد میشن! اما در عین پیچیدگی کل سیستم اساس کار هرکدوم کاملا روان و ساده است.
حالا من. من این روزها واقعا حال و احوالاتم باهاریه، اصلا یه وعضی...
فک کنم سرطان دارم، اینکه هرروز داره در من رشد میکنه. جدیدا که نه ولی یک سالی میشه که با کوچکترین حرکتی بغض میکنم، زرتی اشکم در میاد. واقعا نمیدونم چرا؟ منم مثه بقیه آدما بعضی وقتا خودمو لوس کردم، الکی فیلم در آوردم. ولی بخدا اینا دیگه راس راسته! نکته عجیبش اینه که طی یک سال اخیر من روزگار نسبتا آرومی رو گذروندم. نمیدونم شایدم نگذروندم!!!
نمی ترسما، ولی همونطور که مثال زدم اینو مثه یه سرطان میبینم، اینطوره که فک میکنم دارم به جایی میرم. مثلا انگار قدم در راهی گذاشتم. اینکه این شروعه، یا چه میدونم حرکتیه. انگار داره هروز بیشتر میشه، هروز بیشتر باهاش وفق پذیری پیدا میکنم.
این بحث نا تموم مونده...
باید حتما از دفترچه بیشتر استفاده کنم، حتما بیشتر!

* آهنگ پس زمینه: گَون، هی مزنیدش، مهدی فلاح

No comments:

Post a Comment